جدول جو
جدول جو

معنی روغن زبانی - جستجوی لغت در جدول جو

روغن زبانی
(رَ / رُو غَ زَ)
صفت و عمل روغن زبان. نرم گفتاری و چاپلوسی. (ناظم الاطباء). چرب زبانی:
نیوشنده از گرمی شاه روم
به روغن زبانی برافروخت موم.
نظامی.
و رجوع به چرب زبانی شود، نوازش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ / رُو غَزَ)
کنایه از نرم گفتار و چاپلوس. (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از برهان) (ناظم الاطباء). چرب زبان، فریبنده. (فرهنگ فارسی معین). فریب دهنده. (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روغن نباتی
تصویر روغن نباتی
روغن گیاهی روغن سبز
فرهنگ لغت هوشیار